1322-46

1382-16

هالیوود میکوشد تا جانشینی برای سری فیلم های بی مایه ولی پرفروش Twilight پیدا کند، بهمین جهت به دستور پخش کنندگان فیلم، که در اصل حاکمان اصلی هالیوود هستند و برای همه فیلمسازان نسخه می پیچند، در پی فیلم های کاملا غیرعادی ولی جوان پسند هستند، تا قبل از پایان عمر پرده های عریض و رنگین سینما وانتقال آن بدرون خانه ها، چاره ای بیاندیشند. اولین فیلم  Hunger Games، تا سال قبل با فروش دور ازانتظاری روبرو شد و بلافاصله دومین فیلم ساخته شد، که  در اولین آخر هفته باز هم فروش بالای صد میلیون داشت و بقولی گیشه ها را داغ و پخش کنندگان را سرمست کرد.
اولین فیلم بدلیل تازگی هایش، بیشتر به دلها نشست. ولی بهرحال دومین فیلم هم بسبب بهره از جوانها، و سلیقه امروزی شان مورد استقبال نسل جوان شد و درصدر فیلم های هفته قرار گرفت. معمولا چاشنی این فیلم ها، عشق های مثلثی است، درست به همان سبک وسیاق Twilight که گروهی از تماشاگران یکی از بازیگران مرد را بر می گزینند و گروهی هم بازیگر دیگر را!! این نوع عشق ها، راز و رمزهایی را با خود می آورد، همان که بسیاری از دختران جوان در رویای خود دارند واز اینکه میان دو عشق سرگردان باشند و در انتخاب مردد، خود برایشان سرگرمی است. چاشنی دیگر فیلم کشت وکشتاری بیرحمانه، آدم های سادیسمی، قربانیان بیگناه، و چهره های معصوم است.

1382-17

فیلم بظاهر یک بازی خطرناک واقعی سبک ریالتی شوهای سالهای آینده است که گردانندگان آن به شیوه میدان گلادیاتورها، بازیگران، قهرمانان جوان و نوجوان خود را به میدان می فرستند، و به آنها می قبولانند که دراین مبارزه، یا باید بکشند ویا کشته شوند، خودبخود خوی انسانی را پیشاپیش از آنها می گیرند. در چنین فضائی، شکوفایی عشق، ریزش اشک و غلیان احساسات، نمایی تازه دارد! این فیلم نیازی نداشت طولانی باشد، چون بعضی از صحنه ها، در دل هیجانات فیلم ، کسل آور بنظر می آید.
یادتان باشد فیلم از تکنیک بالا، از موزیک تاثیرگذار و صحنه های جذاب، فیلمبرداری گیرا و رنگین و بسیار مدرن برخوردار است. بازیها درحد تعریف و تمجید نیست، صورت جنیفرلارنس گاه یخزده و بی احساس است، جاش هاچرسن، بنظر می آید در فیلم سوم، نقش مهمی نداشته باشد برعکس لیام همسورت که در این فیلم بهره درستی از او نبرده اند، امکان گرفتن نقش حساس تر در فیلم سوم دارد، وودی هارنس برخلاف اولین فیلم، نقش تاثیرگذاری ندارد، همانگونه که الیزابت بنکز بی حال است.از همه بقولی بدتر، فیلیپ سیمورهافمن بازیگرتواناست که در این فیلم هدر رفته است درعوض دانالد ساترلند نمودی تازه دارد.
فرانسیس لارنس که قبلا فیلم I Am Legend را ساخته، در این فیلم پخته تر بنظر می آید، ولی درحالیکه پروژه سوم حاضرشده، حرفی از کارگردانش نمیرود، ضمن اینکه در نقش ها تغییرات بنیادی در راه است.

1382-19

فیلم«دلیوری من» فیلم فوق العاده ای نیست، ولی  از همان آغاز بخاطر سوژه کاملا بکرخود، تماشاگر را بدنبال می کشد خصوصا که وینس وان انگار برای این نقش ساخته شده است.
وینس وان نقش دیوید را بازی میکند، درقصابی  پدرش به پخش گوشت مشغول است. مردی که در عشق و تشکیل زندگی، ناتوان و سردرگم است، و ناگهان بخود می آید و می فهمد، بدلیل اهدای اسپرم خود، در سالهای پیش به یک کمپانی بزرگ، اینک با یک شکایت قانونی دستجمعی روبروست.
با اسپرم او 533 فرزند دختر و پسر بدنیا آمده اند، که اینک 142 نفرشان می خواهند بدانند پدر واقعی شان چه کسی است و بطور جمعی یک شکایت قانونی مطرح ساخته اند درحالیکه تنها از آن شخص نام «استارباک» را در پرونده دارند وآن کمپانی هم حق ندارد نام این شخص را و بقولی پدر533 دختر و پسر را اعلام کند.
وکیل دیوید، یک پرونده 142 ورقه ای را به او می سپاردکه با عکس و نام و نشان و آدرس آن شاکیان همراه است. دیوید کنجکاو میشود این شاکیان و یا در اصل بچه های خود را بشناسد، به بهانه های مختلف به سراغ بسیاری از آنهامیرود، با آنها دیدار می کند و می کوشد مشکلات شان را حل بکند، با آنها دوستی داشته باشد هرکدام از بچه ها شخصیت های ویژه خود را دارند.

1382-20

«دیوید» بظاهر بی احساس، که در چهره مات شده و بدون حرکت وینس وان کاملا جاافتاده، قلبی پر از مهر دارد، او یک آدم بدهکار است که باکمتر کسی درباره اش حرف زده، مسلما توانایی مراقبت از بچه ها را ندارد، از سویی خود، بزودی پدر می شود. سرگردانی و سرگشتگی در چهره دیوید کاملا مشهود است، او حتی خود را به جمع 142 فرزند بیولوژیکی خود میرساند، وکیل اش دادگاه هم میرود، چون کمپانی را  بدلیل برانگیختن بچه ها و گذاشتن رد پایی از او به قرارداد خود پشت کرده است، دادگاه را می برد، ولی دیوید خوشحال نیست. از بازگویی اسرار خود برای بچه ها واهمه دارد، ضمن اینکه حس پدری اورا به آنهاپیوند میدهد.
سوژه فیلم براستی بکر است، گوشه هایی از قانون، از سرگشتگی این نوع انسانها حرف میزند، کمتر کسی می تواند پایان فیلم را پیش بینی کند.
کن اسکات کارگردان فیلم با بهره از هوش سرشار وینس وان پایان غیرمنتظره فیلم را بعنوان یک امتیاز بزرگ در هاله ای از احساسات به تماشاگران هدیه می کند.
وینس وان بعد از فیلم هایی چونWedding Crashers – Break Up   با این فیلم، بهترین بازی خود را نشان میدهد.